پیر سبز
پیرِ سَبْز، یا پیر چِکچِک، یکی از زیارتگاههای مهم زردشتیان در نزدیکی اردکان یزد. زردشتیان آن را مزار حیاتبانو، شاهدخت ساسانی میدانند و سبب نامگذاری آن را چکچک قطرات آب از کوه سنگی (افشار، 1 / 63)، و سبز شدن محیط اطراف آن در دل کویر دانستهاند (نیز نک : روحالامینی، 83). مسلمانان زیارتگاه پیرسبز را چَکچَکو یا پیر چَکچَک نیز مینامند (سروشیان، 204). این زیارتگاه در میان مؤمنان زردشتی با نامهای پیر سبز (پیر سبز، 3؛ شهمردان، 164)، پیر سوز، یا پیری سوز (سروشیان، افشار، همانجاها)، نیز مشهور است.
پیشینه
برخی اماکن متبرکه نزد زردشتیان پیر نامیده میشود، مانند پیر ورهرام ایزد؛ مراد از پیر نزد زردشتیان راهنما ست (اوشیدری، 207). همچنین اماکن مقدس بسیاری نزد مسلمانان ایران با نام پیر خوانده میشوند، همچون پیرکلا در مازندران و پیـر علمدار در دامغان. پیـر در ایـن واژهها در برابر عجوز و عجوزۀ عربی نیست، بلکه پیر به معنای مقدس و پاک و پیشوا و رهبر روحانی آمده است (باستانی، خاتون ... ، 275). در یزد خصوصاً پیرهای فراوانی هست و همه ساله در روزهای معین زردشتیان به زیارت آنان میروند که معروفترین آنها پیر سبز، پیر نارستانه، پیر نارکی و پیر هریشت است (همانجا؛ برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، پیر).
در روایات زردشتی، حیاتبانو که برخی محلیان او را نیکبانو (تحقیقات ... ) یا نازبانو (اوشیدری، 208) مینامند، دختر یزدگرد سوم و خواهر بیبی شهربانو ــ همسر امام حسین (ع) ــ است. در تاریخ روایی زردشتیان اعتقاد بر این است که پس از سقوط مداین، سپاهیان عرب در جستوجوی شاهدختهای ساسانی بودند و آنها برای حفظ پاکدامنی خویش در اطراف ایران آواره شدند (شهمردان، همانجا). در لحظهای که دشمنان به شاهدختها نزدیک میشدند و آنها راه فراری نداشتند، از کوهها میخواستند که آنها را در آغوش خود نگه دارند و کوهها آنها را پناه میدادهاند. این روایت عیناً دربارۀ بیبی شهربانو در ری (بهار، 279؛ ایرانیکا، VI / 198؛ برای اطلاعات بیشتر دربارۀ بیبی شهربانو، نک : ه م) و بانوی پارس در یزد مصداق دارد (شهمردان، 166؛ سروشیان، همانجا).
بنابر روایتهای زردشتیان، حیاتبانو در طی فرار خود در دل کویر به کوهی میرسد و با نزدیک شدن دشمن، کوه را مخاطب قرار داده، میگوید: «مرا چون مادری مهربان در آغوش خود گیر و از دست دشمنانم برهان». همان دم شکافی در کوه پدیدار، و حیاتبانو در آن ناپدید میشود؛ بعد از مدتی از بالای این کوه خشک و بایر قطرات آب به زمین میچکد (شهمردان، 164). پس از سالها، چوپانی در نزدیکی چاه مُتک، گلۀ خود را گم میکند. در اثر جستوجوی زیاد خسته، تشنه و گرسنه به آن کوه که قطرات آب از آن به زمین میچکید، میرسد و پس از رفع تشنگی به خواب میرود. در رؤیا گلۀ گمشدۀ خود را در پناه بانویی فرهمند میبیند. بانو از او میخواهد که در این محل اتاقی به نام او بسازد و شمع و چراغ بیفروزد و به دیگران نیز خبر دهد که چنان کنند. چون بیدار میشود گله را در برابر خود در چرا میبیند و بسیار خوشحال میشود. پس از این در اندک مدتی با کمک زردشتیان آن حدود زیارتگاه پیر سبز ساخته میشود (شهمردان، 164-165؛ اوشیدری، همانجا؛ سروشیان، 204-205).
قداست
وجود چشمه و رشد درختی چند ده متری در دل کویر، میتواند یادآور درختان مقدس و احترام آنها نزد ایرانیان باشد، چنانکه هنوز هم در اغلب امامزادهها درختی پیر به چشم میخورد (بهار، همانجا). از دید اسطورهشناسی داستان زنی که در دل کوه پناه گرفته است، یادآور پریهای شهید شونده یا الٰهههای نباتی است که روی زمین میآیند و سپس در زیر زمین پنهان میشوند (همانجا) و با شهادت یا قربانی شدن آنها سرسبزی بر روی زمین میآید، همچنانکـه زردشتیان معتقدند پس از ناپدید شدن حیاتبانو قطرات آبی جریان یافت و درختی سبز شد.
از آنجایی که کارکرد و مکان زیارتگاههایی چون بیبی شهربانو و بانوی پارس (نک : ادامۀ مقاله) بهسبب آب مقدسی که در آنها روان است، و قرار گرفتن در دل کوه، با کارکرد پیر سبز مطابقت و هماهنگـی دارد، شایـد بتـوان نظر مـری بـویس (نک : ایرانیکا، همانجا) را که آن زیارتگاه را پرستشگاه اناهیتا ایزدبانوی آب میداند، به زیارتگاه پیر سبز نیز تعمیم داد که یکی از مشخصات معابد اناهیتا دسترسی و نزدیکی آسان این اماکن به آب و چشمه است (پورداود، 173؛ کامبخشفرد، 1 / 45). این ویژگی دربارۀ زیارتگاه پیر سبز نیز مصداق دارد.
براساس نظر باستانی پاریزی (پیر ... ، 425)، این احتمال وجود دارد که پیر سبز تخفیفیافتۀ پیر سبزپوشان باشد. صفت سبز و سبزپوش بودن را نیز در مواردی کنایه از حضرت خضر (ه م) و ملائکه میدانند، چرا که خضر در هر جا که بنشیند، سبزی میآورد. گوسفندداران نیز به حضرت خضر اعتقاد دارند و او را حافظ و برکتدهندۀ شیر و لبنیات دانسته، و معتقدند آنکه سبزی میآورد، پیر و نگاهدارندۀ چراگاه و مراتع آنها ست (نک : همان، 426). همچنین ردپایی از خضر نیز در داستان روایی گم شدن گلۀ چوپان در کوه و پیدا شدن آن در کنار مزار پیر سبز به چشم میخورد؛ لیکن در داستان نقش سبزی دهندگی و نگهبانی نه از آن خضر، بلکه از آن بانویی است و شاید بتوان گفت که او نقش فرشتـۀ سبزپوش را ایفا میکنـد و این نقش در اسم او ــ حیاتبانو ــ نیز که یادآور زندگی و حیات است، نمود دارد (تحقیقات).
همچنین شاید بتوان براساس برخی سنتهای کهن آیین مزدیسنا مانند مرزبان بودن بغبانوها و پاسبانی آنها از مرزهای هر استان و قرار گرفتن زیارتگاههای آنها در مرز هر استان، حیاتبانو را نیز یکی از بغبانوهای مرزها در نظر گرفت. مثلاً برخی اسناد و منابع کهن از نقش مرزبانی برای بانوی پارس کـه با حیاتبانو مشابهت و همسانی بسیار دارد،گزارش دادهاند (نک : ادامۀ مقاله). زیارتگاه بانوی پارس در شمالیترین مرز استان پارس (براساس تقسیمبندی جغرافیایی کهن ایران) قرار داشت و هر کس که به پارس وارد میشد، میبایست نخست به پابوس و زیارت بانوی پارس برود (مزداپور، 156). زیارتگاه پیران دیگر نیز در این نزدیکی قرار دارند و با توجه به وضع تقریباً مشابه و قرار گرفتن در میان کوه و کویر و داشتن داستان یکسان فرار از دشمن، میتوان نقش مشابهی نیز برای آنها قائل شد. براساس متونی کهن چون کارنامۀ اردشیر بابکان، پس از فرار اردشیر به سمت پارس، دو زن در دهی نشسته بودند که نام و اصل و نسب او را میدانستند و به او میگویند که کسی نمیتواند او را بگیرد و به او مژدۀ شاهی دادند (ص 11).
همچنین در متن h مانوی که اشاراتی به داستان مارامو و واخش خراسان (وامقی، 279) دارد، مرزبان خراسان در پیکر دختری یا فرشتهای مؤنث متجلی شد و در ابتدا اجازۀ ورود مارامو را به خراسان نمیدهد. چنین مینماید که در هر دو مورد زنی باید اجازۀ ورود به سرزمینی را بدهد و با در نظر داشتن اساطیر کهن دینی دوران عتیق، ایزدبانویی صاحب و حامی سرزمینها و نواحی مختلف بوده و اجازۀ ورود و بهویژه فرمانروایی اعطا میکرده است (مزداپور، 159). در اصل بانوی مرزها وجهی دینی و واجد قداست داشته، و چنین زیارتگاههایی، نمایانگر سنتی بس کهن است که نشانگر رواج فراگیر عقاید دینی در حکومت و ادارۀ کشور است (همو، 163-164).
مشخصات زیارتگاه
کوه چکچک در 24 کیلومتری شمالغربی خرانق از توابع استان یزد واقع شده است (جعفری، 385) و زیارتگاه در کوههای میان اردکان و انجیره قرار دارد. آرامگاه در فضایی غارمانند واقع شده است. برای رسیدن به آن بایستی از 250 پله بالا رفت (تحقیقات). در میان کف سبز مرمری زیارتگاه آتشدان بزرگی قرار دارد و مجمری بزرگ از جنس فلز همانند گلی با 12 گلبرگ واقعشده که درون گلبرگها از خاکستر پوشیده شده است و مؤمنان زردشتی و بازدیدکنندگان مسلمان درون گلبرگها عود، کندر و شمع قرار میدهند (پوریاوری، 316)؛ وسط گلبرگها نیز جایگاه ویژۀ آتش است که موبد زیارتگاه آن را روشن میکند (تحقیقات).
یکی دیگر از جلوههای زیارتگاه درخت سرو بزرگی است که ارتفاع آن به دهها متر میرسد و در درون زیارتگاه سبز شده، و بخشی از آن از سقف زیارتگاه خارج شده است. برخی زردشتیان بر این باورند که این درخت، چوبدست حیاتبانو بوده است که پس از رفتن وی در دل کوه، قطرات آبی که از کوه خارج شده، بر چوبدست ریخته، و آن را سبز نموده است (تحقیقات میدانی و مصاحبه با موبد بلیوانی، متولی زیارتگاه).
در دامنۀ کوه، «خیله»های بسیاری برای اقامت و استراحت زوار زردشتی پیر سبز برپا شده است (شهمردان، 165). خیله مجموعه بنایی است که از 3 طرف بسته و از یک طرف باز، و دارای یک مطبخ و چند صُفه و چند اتاق است. خیلهها در کمرکش کوه و پایینتر از نیایشگاه قرار دارند و اهمیت آنها بسته به دوری و نزدیکی آنها از زیارتگاه است. معمولاً زردشتیان هر شهر خیلۀ مخصوصی برای خود ساختهاند و خانوادههایی که قدمت بیشتری در زیارت سالانه دارند و از موقعیت اجتماعی و اقتصادی خوبی برخوردارند، خیلهشان به زیارتگاه نزدیکتراست؛ از معروفترین خیلهها میتوان خیلۀ دستورها، خیلۀ قاسمآبادیها، خیلۀ تفتیها، و خیلۀ کرمانیها را نام برد (روحالامینی، 84-85).
موسم زیارت
بنابر تقویم زردشتیان، از روز اشتاد ایزد (بیست و پنجم ماه) و بهمن ماه قدیم تا 5 روز بعد موسم زیارت پیر سبز است. این زمان با 24 تا 28 خرداد برابر است (شهمردان، همانجا؛ اوشیدری، 208). از آنجایی که روز اشتاد ایزد در تقویم زردشتیان متغیر بود، موسم زیارت پیر سبز نیز تغییر میکرد. امروزه موسم زیارت پیر سبز مطابق با تقویم رسمی کشور تعیین شده است و زمان ثابتی دارد. زیارت پنجروزۀ پیر سبز در واقع نوعی مراسم حج رفتن زردشتیان بهشمار میرود. زردشتیان خود نیز مراسم پنجروزۀ زیارت پیر سبز را اصطلاحاً «حج رفتن» مینامند (تحقیقات). هر زردشتی معتقدی از ایران و جهان تلاش میکند در این تاریخ به زیارت پیر بیاید. بهسبب محاسبه نشدن سال کبیسه در این تقویم، زمان آن متغیر بوده است، بهعنوان مثال، اوایل تیرماه و یا اواخر خردادماه (تحقیقات)، ولی با تصویب زردشتیان، موسم زیارت هماکنون بر طبق تقویم رسمی کشور محاسبه میشود.
مراسم زیارت
در مدت 5 روز توقف، هر زائر چندین بار در روز به زیارت میرود. در این مراسم همۀ افراد خانواده دسته جمعی و یا به صورت گروههای سنی و جنسی شرکت میکنند. روشن کردن شمع، خواندن اوستا، نذرکردن، سدره (لباس دینی زردشتی) پوشی و کُشتی یا کُستی (کمربند مقدس زردشتیان) بستن، آوردن نان نذری (که در گویش یزدی سوروک / سیرک، و در گویش کرمانی سیرو ست) (روحالامینی، 85-86)، و پختن غذا و آش نذری و تعارف آن به زائران از جمله مناسک حج این نیایشگاه است. زیارت با شادی و جشن همراه است. در زیارتگاه، زائران بدون کفش، بانوان با حجاب، و مردان با کلاه سفید وارد میشوند. یکی از رسمهای کهن زردشتیان این است که هر زردشتی باید در نوروز به زیارتگاه و مکان مقدسی برود. همچنین عروس و دامادها قبل از اولین سفر خود، به زیارتگاه میروند. در یزد زردشتیان برای انجام این سنت خود، به زیارتگاه پیر سبز و بانوی پارس میآیند. یکی دیگر از سنتهای زردشتیان این است که وقتی تازهداماد و یا شخصی نخستینبار به زیارت میآید، دیگر زائران از آن شخص درخواست شیرینی میکنند و با شوخی و خنده او را کتک میزنند و خانوادۀ شخص با شربت و شیرینی متبرکشده از زائران پذیرایی میکنند. یک روز از ایام مراسم نیز مختص آبپاشی به یکدیگر است که جنبۀ شوخی دارد و مردم در تمام روز مواظب هستند که غافلگیر نشوند و از پشت سر یا پشت بام، کسی آنها را خیس نکند. به نظر میرسد که این رسم بازماندۀ جشن آبریزان باشد (همو، 87).
تا چند سال پیش که زردشتیان برای ادای نذر خود به زیارت پیر سبز میآمدند، به علت قرار گرفتن آن در دل کویر و دوری آن از شهر، زیارت بهویژه برای زنان و کودکان سخت بود، اما اکنون زائران با کمک وسیلۀ نقلیه در کمتر از یک ساعت تا پای پیر سبز میرسند (تحقیقات).
کارکردها
نماز و ستایش اهورهمزدا، برگزاری جشن و پایکوبی، جمعشدن زردشتیان شهر و روستاها در یک محل و چارهاندیشی در خصوص کارهای اجتماعی و مذهبی (پیر سبز، 7-8)، استفاده از زیارتگاه بهعنوان پناهگاهی مطمئن برای در امان بودن از کشمکشهای مذهبی و سیاسی در گذشته (پوریاوری، 314)، و دید و بازدید، از جملۀ کارکردهای مهم زیارتگاه پیر سبز به شمار میرود. علاوه بـر مراسم دینی، آنچه به میعادگاه دسته ـ جمعی پیر سبز رنگ اجتماعی میدهد، دید و بازدید، ملاقات، ضیافت و آشنایی خانوادهها ست. مثلاً آمدورفت در خیلهها بهصورت دید و بازدید خانوادگی و گپزدن و اختلاطکردن ازجمله سرگرمیهای روزانه است و کم نیستند خانوادههای خویشاوندی که فقط سالی یکبار و در زمان زیارت همدیگر را ملاقات میکنند (روحالامینی، 86). این گپزدنها و اختلاط کردنهای خانوادگی مستقیم و غیر مستقیم به خانوادهها امکان میدهد همسر مناسبی را برای فرزندانشان که در سنین ازدواج هستند، در نظر بگیرند (همو، 87) که با توجه به جمعیت بسیار محدود زردشتیان و امر به ازدواج با همکیشان، این نحوۀ آشنایی دارای اهمیت بسیار است. دربارۀ پیر سبز فیلمی نیز با عنوان پیریسوز چکچکو (ه د) ساخته شده است.
مآخذ
افشار، ایرج، یادگارهای یزد، تهران، 1374 ش؛ اوشیدری، جهانگیر، دانشنامۀ مزدیسنا، تهران، 1386 ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، پیر سبزپوشان، تهـران، 1374 ش؛ همـو، خـاتون هفتقلعـه، تهـران، 1363 ش؛ بهـار، مهـرداد، از اسطوره تا تاریخ، به کوشش ابوالقاسم اسماعیلپور، تهران، 1376 ش؛ پورداود، ابراهیم، تعلیقات بر یشتها، تهران، 1347 ش؛ پوریاوری، فروغ، «یزد جلوهگاه مدارا و دینباروی»، یزد در سفرنامهها، به کوشش اکبر قلمسیاه، یزد، 1373 ش؛ پیر سبز، به کوشش کانون زردشتیان شریفآباد مقیم مرکز، تهران، 1347 ش؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ جعفری، عباس، دایرةالمعارف جغرافیایی ایران، تهران، 1379 ش؛ روحالامینی، محمود، «به حق پیر چکچکو»، چیستا، تهران، 1360 ش، شم 1؛ سروشیان، جمشیدسروش، فرهنگ بهدینان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1335 ش؛ شهمردان، رشید، پرستشگاه زرتشتیان، بمبئی، 1336 یزدگردی؛ کامبخشفرد، سیفالله، کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی و احیای معماری معبد آناهیتای کنگاور و تاق گرا، تهران، 1386 ش؛ کارنامۀ اردشیر بابکان، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، 1329 ش؛ مزداپور، کتایون، «غار شاپور و بانوی مرزها»، آفتابی در میان سایهای، تهران، 1387 ش؛ وامقی، ایرج، نوشتههای مانی و مانویان، تهران، 1378 ش؛ نیز:
Iranica.